بانو رباب
روزهاست که بی قرارم ، لالایی میخوانم و زیر لب ذکر العطش دارم ، روزهاست که گهواره خالی علی اصغر را می بینم و دلم تاب نمی آورد ، روزهاست که لالایی خوان و روضه خوانم ، گهواره خالی ، قنداقه خونین / لایی لایی از سفر برگشته اصغر چرا مادر نمیخوابی / عزیزم از چه بی تابی / گمانم تشنه آبی / لالایی اصغرم لالا روزهاست که نگاهت می کنم ، اشک می ریزم و با لبخند برایت از رباب می گویم ، روزهاست چشم از گلویت بر نمی دارم ، باور نمی کنم تیر سه شعبه در گلوی ظریف پسرکی شیرخوار جا بگیر ، روزهاست در حیرتم از تو...
نویسنده :
نجمه
22:58